يک روز يک زن و مرد ماشينشون با هم تصادف ناجوري ميکنه . بطوريکه ماشين هر دوشون بشدت اسيب ميبينه .
ولي هر دوشون بطرز معجزه اسايي جون سالم بدر مي برن...
وقتي که ان دو از ماشينشون که حالا تبديل به اهن قراضه شده بيرون ميان راننده خانم بر ميگرده ميگه: اه چه جالب شما مرد هستيد ببينيد چه بروز ماشينامون اومده همه چيز داغون شده ولي ما سالم هستيم . اين بايد يه نشونه باشه از طرف خدا و ارتباط مشترکي رو با صلح و صفا اغاز کنيم مرد با هيجان پاسخ داد: اوه بله کاملا با شما موافقم اين بايد يه نشونه اي از طرف خدا باشه !
بعد خانم زيبا ادامه ميده . مي گه :
ببين يک معجزه ديگه ماشين من کاملا داغون شده ولي اين شيشه مشروب کاملا سالمه مطمئنا خدا خواسته که اين شيشه مشروب سالم بمونه تا ما اين تصادف خوش يمن رو جشن بگيريم. و بعد خانم بطري رو به مرد ميده.
مرد سرش رو به علامت تصديق تکون ميده و در حالي که به خانم زيبا نگاه ميکنه درب بطري را باز مي کنه و نصف شيشه مشروب رو مي نوشه و بطري رو به خانم برميگردونه.
زن درب بطري رو مي بنده و شيشه رو بر ميگردونه به مرد . مرد مي گه شما نمي نوشيد؟؟
زن لبخند شيطنت اميزي ميزنه و جواب ميده: نه عزيزم فکر ميکنم الان بهتره منتظره پليس باشيم.
منبع:طهورا
نظرات شما عزیزان:
|